آراد پنج ماهه شد
تک ستاره ی زندگی من و بابایی پنج ماهگیت مبارک...
آراد کوچولوی ما شیطون شده، گاهی از پسش دیگه بر نمیام.
یه زیر انداز بزرگ پهن کردم وسط هال و آراد رو می ذارم روش تا هر کاری میخواد بکنه. وروجک اولش کلی ذوق می کنه و انواع و اقسام هنرهاشو به نمایش می ذاره، اما اینجوری هم خیلی مشغول نمی مونه و مامانو خبر می کنه که بلندش کنه.
کار جدیدی هم که یاد گرفته حرکت پُل ژیمناستیکه. :)) وقتی روی کمر خوابه شکمشو از رو زمین بلند می کنه و میاره بالا. این یعنی منو بلند کنید هر چه سریعتر.
توی دو حالت کمتر غر می زنه، یکی وقتی بغلش می کنیم و راه می ریم و یکی دیگه هم وقتی روی پاهاش نگهش میداریم.
ولی وای به روزی که از دنده ی غر بلند شده باشه، مدام داد می زنه و شکوه و شکایت می کنه به زمین و زمان. معلوم هم نیست چی می گه! فقط حرف می زنه. اینجور مواقع گوشی رو برمیدارم و زنگ می زنم به آقای پدر که خودشو برسونه تا من دیوانه نشدم.
یه روز دیگه اینقدر از صبح تا عصر که باباش بیاد غر زد و فریاد زد ( گریه نیست فقط صداشو می بره بالا و داد می زنه ) گفتیم ببریمش دکتر!!!! البته برای چکاپ پنج ماهگیش هم لازم بود که بریم. تا آماده شدیم که بریم آقا شد و برای خودش آروم تو کریرش نشست و بعدم گرفت خوابید، اصلاً انگار نه انگار این همون وروجک یکی دو ساعت پیشه.
فعلاً از غریبه ها نمی ترسه و به همه میخنده و با زبون خودش یه صحبتهایی هم باهاشون می کنه و احیاناً اگه خیلی از طرف مقابل خوشش بیاد یه شیشکی هم براش می زنه. همین اخلاقش باعث میشه بیرون می ریم کلی باهاش مشغول شن.