این روزها

آراد پنج ماهه شد

1390/4/24 15:02
نویسنده : شیرین
174 بازدید
اشتراک گذاری

تک ستاره ی زندگی من و بابایی پنج ماهگیت مبارک...

آراد کوچولوی ما شیطون شده، گاهی از پسش دیگه بر نمیام. 

یه زیر انداز بزرگ پهن کردم وسط هال و آراد رو می ذارم روش تا هر کاری میخواد بکنه. وروجک اولش کلی ذوق می کنه و انواع و اقسام هنرهاشو به نمایش می ذاره، اما اینجوری هم خیلی مشغول نمی مونه و مامانو خبر می کنه که بلندش کنه.

کار جدیدی هم که یاد گرفته حرکت پُل ژیمناستیکه. :)) وقتی روی کمر خوابه شکمشو از رو زمین بلند می کنه و میاره بالا. این یعنی منو بلند کنید هر چه سریعتر.

توی دو حالت کمتر غر می زنه، یکی وقتی بغلش می کنیم و راه می ریم و یکی دیگه هم وقتی روی پاهاش نگهش میداریم.

ولی وای به روزی که از دنده ی غر بلند شده باشه، مدام داد می زنه و شکوه و شکایت می کنه به زمین و زمان. معلوم هم نیست چی می گه! فقط حرف می زنه. اینجور مواقع گوشی رو برمیدارم و زنگ می زنم به آقای پدر که خودشو برسونه تا من دیوانه نشدم.

یه روز دیگه اینقدر از صبح تا عصر که باباش بیاد غر زد و فریاد زد ( گریه نیست فقط صداشو می بره بالا  و داد می زنه ) گفتیم ببریمش دکتر!!!! البته برای چکاپ پنج ماهگیش هم لازم بود که بریم. تا آماده شدیم که بریم آقا شد و برای خودش آروم تو کریرش نشست و بعدم گرفت خوابید، اصلاً انگار نه انگار این همون وروجک یکی دو ساعت پیشه.

فعلاً از غریبه ها نمی ترسه و به همه میخنده و با زبون خودش یه صحبتهایی هم باهاشون می کنه و احیاناً اگه خیلی از طرف مقابل خوشش بیاد یه شیشکی هم براش می زنه. همین اخلاقش باعث میشه بیرون می ریم کلی باهاش مشغول شن.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به این روزها می باشد